به آهستگی در سینه می نشیند، ریشه می دواند، شعله می گیرد و شعله می گسترد. عشق را می گویم، و دیگر هرگز هیچ چیز مثل گذشته نخواهد بود. 


کشتی های خویش از لنگرگاهها بیرون می آوریم. به درون طوفانها می گستریم. از آرامش می گریزیم، از نعمت های دیروز و از لذّت های تن و کاخ های روان دست می شوریم. همه چیز را پشت سر می گذاریم و هرگز هیچ چیز را انتظار نخواهیم کشید. چرا که ما خود زندگی، خود طوفان، خود آمدن ایم. 


برخیز ای زندگی،
ما به ظهور رسیده ایم.
و ای شیطان، 
ای جهل، ای تظاهر و ای تن پروری!
از ما بگریز.
و ای سرهای افراشته از کبر و طمع و وابستگی،
آماده ی فرو افتادن باشید.


حلمی | کتاب لامکان

ما به ظهور رسیده ایم |‌ کتاب لامکان | سید نوید حلمی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها