چنین راهی که ققنوسان بزاید
هزاران تن بگیرد جان بزاید


چنین ماهی که خون از دل فشاند
بگیرد هر چه این تا آن بزاید


چنین وصلی مرا تا صبح رقصید
مپنداری که شب آسان بزاید


به شیطانی که تیغ عشق دارد
دلی دادم که الرّحمن بزاید


بزاید تا بزیَد تا بپاید
به پاییدن چه خون‌افشان بزاید


بدین ساعت که جان از رنج توفید
شه‌ام گفتا شبان این‌سان بزاید


شبان گشتم که از صد شب گذشتم
شبانی این چنین توفان بزاید


به حلمی گفته بودم عشق این است
نهایت هم شبی جانان بزاید

چنین راهی که ققنوسان بزاید | غزلیات حلمی

موسیقی:‌ 

Shye Ben Tzur - Sovev


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها