باز آ تو چنان که می نمایی
در رقص شو ار حریف مایی


هی گوشه مچین سخن به غیبت
سر راست بگو عبث چرایی


هی غرّه مشو که این و آنی
غُرّت کند این منم منایی 


خوابت کند آن طلسم صوفی
خونت کند این سر هوایی


راه دل و جان بجو و سر کش
چون شعله به کاکل حنایی


این متّحدان عقل وا نه
تا وصل همای در ربایی


شاهین تو بر سرت نشسته
تا خیمه زند به ناکجایی


برخیز و سوی دگر وطن کن
این نیست وطن که می تنایی


حلمی غزل خروش بس کن
غرقابه شد این شب نوایی

باز آ تو چنان که می نمایی | غزلیات حلمی

موسیقی: 

Metisse - Nomah's land


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها