من کیستم؟ رهگذری ناشناس، مسافری شوریده، و شاید شاعری دوری‌گزیده. دوری‌گزیده؟ از چه؟ از خویش، از خلق،‌ از خویش خلق، از خلق خویش. و چنین در خاموشی خویش را خلق می‌کنم هر دم. هر لحظه‌ خویش‌های نو برمی‌آرم. چرا که آن خویش که در لحظه‌ی پیش از این می‌زیست حالی به تمامی رخت بربسته است!


من کیستم؟ عاشقی، اگر بتوانم بر خویش چنین لقب بلندآوازه دهم. اگر بتوانم بر خداوند آن معشوق تمام و آن والاترین عاشق جسارتی کنم، منم عاشقی، و شاید نیک‌تر که بدین بسنده کنم؛ رهگذری ناشناس، مسافری شوریده،‌ و شاید،‌ شاید شاعری دوری‌گزیده. هرچند شعر و پعر نمی‌دانم و با شاعران میانه‌ام نیست. میانه‌ام با خداست، داستانم خداست و کار و بارم خداست. کوچکی که کار بزرگی می‌کند.


سخن نمی‌دانم، مستی چرا. با اندوه بیگانه‌ام، هرچند سخت‌ترین‌هاشان را به دل دارم. هنر نمی‌دانم، هرچند به برترین‌هاش مجهّزم، یعنی خدمت تو. زمین نمی‌دانم، هر چند تک‌تک ذرّاتش را زیسته‌ام. زمان نمی‌دانم، هرچند فرمانش می‌رانم. عشق را هم نمی‌دانم و خدا را نمی‌دانم، هرچند جز کارش نمی‌کنم.


من کیستم؟ رهگذری، مسافری، خادمی، کوچکی، برگی، بادی، هیچکسی. 


حلمی | هنر و معنویت

من کیستم؟ | هنر و معنویت |‌ حلمی

موسیقی: 

Arthur Meschian - Flight


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها