چو خرافات رود جمله‌ی آفات رود
جان این نظم عبث در همه حالات رود


هستی خصم رود تا به همان خانه‌ی پست
نکند شک که بماند، این شه لات رود


برود سینه بچاکد ز غم و آه و عزا
او بگوید که بمانم، گویم او مات رود


فرصت عشق عزیز است و به کفرانش داد
صورت وهم گرفت و به مکافات رود


واجب است این دو دم مانده به جان شکر کند
ورنه بیچاره و بی‌خانه و بی‌ذات رود


نه یکی ذرّه از او در ره او همره او
او که بی‌جان ز در آمد ره اموات رود


نه یکی نقش از او در سر تاریخ بماند
نه یکی خاطره‌ی خوش که به اوقات رود


رگ برجسته و خشم و خط خون و ره آه
زاهد نازکشیده به مجازات رود


بیت حلمی که ز خون دل درویشان است
مانَد و بیت ددان با همه آیات رود

چو خرافات رود جمله‌ی آفات رود | غزلیات حلمی

موسیقی: 

Nu - This Land


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها